بیابان «صبّاغ» کجاست؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
در جهنم مکانی وجود دارد که به آن بیابان «صباغ» می گویند. در آن بیابان چاهی وجود دارد. و در آن چاه، ماری وجود که جهنم
از آن بیابان و آن بیابان از آن چاه، و آن چاه از آن مار، روزی هفتاد مرتبه به خداوند عزوجل شکایت می کنند.
پرسیده شد: این عذاب دردناک برای چه کسی است؟
فرمودند: برای کسی است که در روز قیامت درحالی وارد محشر می شود که پای بند به ولایت علی بن ابی طالب علیه
السلام نیست. بحار ١٧/١٢٧
امشب، شب ناله در فراق پدری مهربان است
که غیر از چاه و نخل و ماه، کسی گریهاش را ندیده بود
پدری دلسوز که با آه همه کودکان یتیم شریک بود
و غصه های همه را بر جان خود هموار میکرد
ولی کسی از غربت او و دردهای دلش
با خاری در چشم و استخوانی در گلو، خبر نداشت . . .
محراب کوفه امشب در موج خون نشسته
یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین
از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید
رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید
بقیه در ادامه مطلب
خاک مَحرم بود
از آن روز که رسول رحمت(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) علی(علیه السلام) را
خفته بر خاک دیده و «ابوتراب»ش خوانده بود،
حکایتی داشت فاطمه(سلام الله علیها) با این خاک...
همراز بوتراب شدن، کاری بود که بانوی جهانیان،
خوب بلد بود. نشان به آن نشان که بعد از فاطمه(سلام الله علیها)
امیر تنهای کوفه هم سخن «چاه» بود...
بقیه در ادامه مطلب
داستانی خواندنی
شیخ احمد جامى، عالم اهل تسنن بر بالاى منبر گفت: مردم هر چه میخواهيد از من بپرسيد. زنى فرياد زد: اى مرد! ادعاى بيهوده نكن! خداوند رسوايت خواهد كرد.هيچ كس جز امیرالمومنین علی علیه السلام نمى تواند بگويد كه پاسخ تمام سؤالات را میداند. شيخ گفت: اگر سؤالى دارى بپرس ! زن گفت: مورچه اى كه بر سر راه سليمان نبى آمد، نر بود يا ماده ؟
شيخ گفت: سؤال ديگرى نداشتى؟ اين ديگر چه سؤالى است؟ من كه نبوده ام ببينم نر بوده يا ماده. زن گفت: نيازى نبود آنجا باشى. اگر با قرآن آشنايى داشتى میدانستى. در سوره نمل آمده كه "قالت نمله" مشخص میشود مورچه ماده بوده. مردم به جهل شيخ و زيركى زن خنديدند. شيخ(از روی عصبانیت) گفت: اى زن آيا با اجازه شوهرت در اينجا هستی يا بدون اجازه؟ اگر با اجازه آمده اى كه خدا شوهرت را لعن كند و اگر بى اجازه آمده ای، خدا خودت را لعن كند. زن گفت: ای شیخ بگو بدانیم آيا ام المؤمنین عايشه با اجازه پيامبر به جنگ جمل مقابل امیرالمومنین (علیه السلام) رفته بود و يا بدون اجازه؟
شيخ بيچاره نتوانست جواب گويد...
الغدیر علامه امینی. ج 11
آیا امام زمان هم به ما چنین میگوید؟!
صَعصَعِه از ياران فوق العادهٔ حضرت علی(علیه السلام) بود. لحظات آخر عمر حضرت، اومد دم در اتاق، بلكه شاید بتونه عيادتی کنه اما شرایط رو مناسب ندید، به همین خاطر به کسی که اونجا در اتاق رفت و آمد میکرد گفت: سلام منو به آقا برسونید... (و پیغامی هم گذاشت) پيغامش که به امام رسيد، ایشون فرمودند: از طرف من به صعصعه بگيد: خدا تو رو رحمت كنه، تو خوب یاری بودی؛
فَلَقد كُنتَ خَفيف المَئونة، كثیرُ المَعونة
كم توقع، كم خرج، بی منّت..
امـا پُركار، صبور، مجاهد، فداكار..
صعصعه جان! ممنونم؛ سربــــاز بودی، نه سربــــار..
[بحار الانوار/ج۴۲/ص۲۴۳]